رابطه گوته و اسلام

نويسنده: آنه ماري شيمل
مترجم : محمد اخگري



گوته يكى از بزرگان ادبيات و فرهنگ غرب است كه علاقه‏مندى وى به اسلام و فرهنگ شرق يكى از وقايع نادر در جهان دب به شمار مى‏رود. گوته، برخلاف مستشرقان كه شرق را موضوع مطالعه قرار داده‏اند، آن را طرف گفت و گو مى‏داند و فاصله ميان شرق و غرب را ناشى از عدم شناخت متقابل قلمداد مى‏كند.
سخنان شيمل درباره رابطه گوته و اسلام بسيار جالب توجه مى‏نمايد. در اين جا گزيده‏اى از سخنان اين اسلام شناس شهير كه بهمن ماه سال گذشته رخ در نقاب خاك كشيد، تقديم مى‏گردد.
شايد به خاطر آوريد كه حدود يك سال و نيم پيش گروهى از مسلمانان وايمار درباره مسلمان بودن گوته فتوايى صادر كردند. در اين فتوا عنوان شده بود، البته كاملاً مشخص نيست گوته چه گفته است، اما از منظر روحى وى مسلمان بود و بايد مسلمان شناخته شود. فتواى مذكور پژوهش‏هاى فراوانى را در ميان گوته‏پژوهان موجب شد و خانم كاتارينا ممسن‏رضى الله عنه، به عنوان يكى از پژوهشگران ديوان شرقى، اين موضوع را مورد بررسى قرار داد.
قضاوت در اين زمينه ساده نيست. از اين رو، نخست بايد براى روشن شدن مطلب به اين موضوع بپردازيم كه روزگار گوته چه شرايطى داشت و وى براى فهم اسلام چه امكاناتى در اختيار داشته است؟
دنياى غرب سال‏هاى سال با دنياى اسلام در ارتباط بوده است. براى نخستين بار قرآن در سال 1143 ميلادى به زبان لاتينى در اسپانيا ترجمه شد و چهار صد سال بعد به همت لوتر در بازل انتشار يافت. موضوعات ارزشمند ديگرى نيز از دنياى اسلام به دنياى غرب انتقال يافته است. رياضيات و اعداد حساب نجوم و طب. همان گونه كه مى‏دانيد آثار ابن سينا تا قرن هفدهم نيز در پزشكى اروپا مورد استفاده قرار مى‏گرفت و نيز موارد بسيار ديگرى كه در زندگى امروز ما وارد شده‏اند و از آن انفكاك ناپذيرند.
متأسفانه برخورد غرب با اسلام نقاط منفى نيز داشته است. در قرون سيزدهم و چهاردهم سعى شد از اسلام تصويرى بدبينانه ارائه گردد. اين تصوير دشمن گونه با تصرف وين توسط عثمانى‏ها در سال 1529 شدت يافت.
در همين دوره تلاش‏هاى ديگرى نيز براى شناخت و تعامل با مشرق زمين آغاز شد. سياحان، بازرگانان و اطباى مغرب زمين راهى بلاد مشرق گشتند و ارمغان سفر آنان سفرنامه‏هايى بود كه مشرق زمين را با فرهنگى اعجاب‏انگيز تصوير مى‏كرد. اگر بخش دوم ديوان شرقى گوته را بخوانيد، در مى‏يابيد كه گوته تا چه اندازه آشنايى‏اش با شرق را به اين سفرنامه‏ها مديون است.عليهاالسلام يكى از اين سفرنامه‏ها را آدام اولئاريوس، سفير شلسويك هلشتاين در ايران، به رشته تحرير درآورده است.
اولئاريوس، علاوه بر آن، كتاب گلستان سعدى را نيز براى اولين بار به زبان آلمانى ترجمه كرد كه در سال 1654 در اختيار آلمانى زبان‏ها قرار گرفته است. ترجمه گلستان شخصيت بزرگ آلمانى گوتفريد هردررحمهم الله را تحت تأثير قرار داده به گونه‏اى كه در توصيف اين اثر مى‏نويسد: گلستان زيباترين غنچه‏اى است كه مى‏تواند در بوستان يك پادشاه برويد.

«رابطه اروپا و مشرق زمين در قرن هجدهم»

قرن هجدهم و جنبش روشنگرى تحولات تازه‏اى را موجب شد كه يكى از ثمرات آن آشنايى اروپاييان با زبان عربى و ديگر زبان‏هاى شرقى بود. از سوى ديگر، افسانه‏هاى هزار و يك شب به زبان‏هاى اروپايى ترجمه شد. اين اثر بعدها الهام بخش هنرمندان غرب در آثارشان گرديد و حتى تأثير آن را مى‏توان در هنر معمارى نيز مشاهده كرد. از سوى ديگر، انگليسى‏ها در سال 1757 به اولين پيروزيشان در بنگال دست يافتند و متصرفات خود را در هندوستان گسترش دادند. كمپانى هند شرقى مركز «فورت ويليام» را براى پژوهش زبان‏هاى شرقى در كلكته گسترش داد. اين مؤسسه در شناخت ما از مشرق زمين بسيار موثر بود؛ چرا كه ترجمه بسيارى از آثار فارسى و عربى را بدان مديون هستيم.
گوته كه دوران دانشجويى خود را در اشتراسبورگ مى‏گذراند، از افكار هردر بسيار متأثر شد؛ چرا كه هردر براى اولين بار او را متوجه مشرق زمين ساختند. در سال 1772 گوته بر آن مى‏شود، در تقابل با درام ولترقدس سرهم، نمايشنامه‏اى تنظيم كند. البته متأسفانه از اين اثر تنها دو بخش باقى مانده است.
اما بايد اين دو بخش را در آغاز فعاليت كارى گوته از جمله ارزشمندترين آثار وى به شمار آورد.
گوته در آن روزگار 23 سال داشته و متأثر از شخصيت عظيم پيامبر اسلام(ص) بوده است. بدين سبب، قطعه‏اى بسيار زيبا سروده كه ما آن را امروزه «نغمه محمد(ص)» مى‏ناميم. اين قطعه حالتى ديالوگ گونه دارد كه گفت و گويى است ميان حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س).
گوته در اين قطعه زيبا پيامبر(ص) را به رودى تشبيه مى‏كند كه سرچشمه‏اى بسيار كوچك دارد اما در مسير راه خود همه چشمه‏ها و رودها را با خود همراه مى‏سازد تا چون اقيانوسى بزرگ به سوى خداوند رهسپار گردد. ارائه چنين تصويرى از پيامبر اسلام(ص) بسيار شگفت‏انگيز مى‏نمايد. البته اقبال لاهورى نيز اين شعر را به فارسى ترجمه كرده است؛ اما گوته و اقبال هيچ كدام نمى‏دانستند كه محدث بزرگ شيعى شيخ كلينى در قرن دهم ميلادى و پيش از آن‏ها چنين تشبيهى را به كار برده است. در واقع گوته، بدون آن كه اين مطالب را در جايى خوانده باشد، همان مطالبى را بيان مى‏كند كه يك مسلمان به آن معتقد است.
بخش دوم نمايشنامه گوته به آيه 78 از سوره ششم قرآن باز مى‏گردد كه حضرت ابراهيم با مشاهده پرستندگان ماه و خورشيد و ستارگان مى‏فرمايد: انى لا احب الافلين:
اى قلب عاشق
خويش را به سوى آفريدگارت روانه‏ساز
اينك اى پروردگار من‏
تو را مى‏پرستم‏
تويى كه همگان را دوست دارى‏
و آنان را عاشقى‏
تويى كه خورشيد و ماه و ستارگان را آفريدى‏
و زمين را و آسمان را و هستى را كاملاً روشن است كه گوته مفهوم اين نيايش را به زيباترين شكل از قرآن برداشت و از زبان حضرت محمد(ص) بيان كرده است. شايد در اين جا اين پرسش مطرح گردد كه گوته چگونه به چنين دانشى درباره قرآن دست يافته است؟
گوته از سال 1772 به بعد نزديك به چهل سال از اين موضع دور بود تا اين كه در سال 1814 به شكلى مجدانه به تتبع در اين زمينه پرداخت. علت اين گرايش مشتاقانه در دوره پايانى عمر گوته چه بود؟
يكى از اين عوامل روزگار ناآرام مغرب زمين در آن دوره بود كه با جنگ‏هاى بناپارت در اروپا مقارن گشته بود به گونه‏اى كه گوته نيز خود در آغاز ديوان شرقى به اين نكته اشارت دارد و آرزو مى‏كند به شرق بگريزد و به سرزمينى كه به تعبير او تنها ستارگان برفرازش باشند.
يكى ديگر از عوامل گرايش گوته به شرق در اين دوره، آثار شرق‏شناس شهير اتريشى يوزف فرژاير فن هامر پورگشتال و به ويژه ترجمه او از ديوان حافظ است. پورگشتال كه در سال 1774 به دنيا آمده و به شرق‏شناسى پرداخته بود، با زبان‏هاى عربى و فارسى و تركى آشنايى داشت و مجله«مخزن الكنوز الشرقيه» عليه‏السلام را كه نخستين مجله شرق‏شناسى اروپا به شمار مى‏رود، منتشر مى‏ساخت. هامر در سال 1814 ترجمه كاملى از ديوان حافظ به زبان آلمانى ارائه كرد. از اين رو هجرت تازه گوته به شرق در اين سال به وقوع پيوست. از آن پس گوته كوشيد در خلال ماه‏ها و سال‏ها اثرى بيافريند كه در ساير ملل نظير آن را كم‏تر مى‏توان مشاهده كرد.
همان گونه كه مى‏دانيد ديوان شرقى گوته بخش‏هاى مختلفى دارد: مغنى نامه، حافظ نامه، عشق نامه، ساقى نامه و... . هر يك از اين بخش‏ها نيز موضوعى خاص را بررسى مى‏كنند. اما نكته‏هاى كه قابل تأمل است، به نحوه برداشت گوته از اشعار حافظ باز مى‏گردد. نحوه برداشت از اشعار حافظ در دنياى غرب دو گونه است: برخى چون پورگشتال معتقدند اشعار حافظ در توصيف عشق و شراب و... مفاهيمى ظاهرى دارند و از آن‏ها نمى‏توان مفهومى عرفانى استنباط كرد و برخى ديگر نيز كلام حافظ را كلامى نمادين مى‏دانند. گوته كليد اين موضوع را يافته است. گوته معتقد است براى فهم حافظ بايد شيوه بيانش را دريافت. او مى‏گويد: كلام چون نقاب است؛ البته نقابى كه گاه چهره زيباى معشوق را مى‏پوشاند و آن گاه كه حركت مى‏كند چشم‏هاى زيباى او از پس آن نمودار مى‏شود؛ به ديگر سخن، واژه موجودى تك‏بعدى نيست كه فقط بتوان از يك منظر آن را مشاهده كرد. موجودى اسرارآميز است كه بدان وسيله مى‏توان به حقيقتى متعالى دست يافت؛ و اين گونه است كه در لسان عرب مى‏گويند: «المجاز قنطره الحقيقه.»
گوته اين موضوع را از ميان اشعار حافظ دريافته است كه نشان از قريحه سرشار وى دارد.
علاوه بر اين گوته از پند نامه عطار نيشابورى نيز در سرودن برخى از اشعار متأثر گرديده و همچنين معاشيق متدوال در ادبيات فارسى را ذكر كرده است.
برداشت گوته از سخن سعدى در آغاز گلستان «در هر نفسى كه فرو مى‏رود...» نيز بسيار جالب است:
خداى را سپاس گو وقتى تو را بساطت مى‏دهد در هر نفسى كه مى‏كشى‏
و نيز شكر گو آنگاه كه تو را مى‏فشرد وقتى بازدم مى‏نمايى‏
گوته شعر را به اين شيوه بيان مى‏كند كه نشان دهد زندگى داراى تضادهايى است كه جهتى يكسان ندارند و هر «دمى» در جهت عكس خود «باز دمى» را نيز به دنبال دارد. البته از نگاه اسلام شناسان نيز خداوند هم جمال دارد و هم جلال و اين دو صفت هر دو از مظاهر قدرت الاهى هستند. اگر از منظر عرفا به اين شعر بنگريم، اين شعر ما را به ياد «قبض» و «بسط» مى‏اندازد. گوته در بيان خود از واژه‏هاى فشرده شدن و بساطت يافتن استفاده كرده است تا بيان كند زندگى هم سنتز دارد و هم آناليز و اين دو بايد همگام باشند.
گوته در شعرى ديگر نيز برداشتى بسيار زيبا از مفاهيم عرفان اسلامى دارد:
راز را مگو جز به خردمندان‏
چر كه تو را به سخره مى‏گيرند...
و در ادامه مى‏سرايد:
بمير و بشو
گوته، بى آن كه بداند، با برداشت از اشعار حافظ تصوير شمع و پروانه را در اشعار خود ارائه مى‏دهد
«رسواى راز خلوتيان خواست كرد شمع
شكر خدا كه سر دلش در زبان گرفت»
و در واقع (مردن و شدن) به فناى فى اللّه در عرفان اسلامى اشاره دارد.
گوته در بخش خلدنامه نيز به زنان بهشتى مى‏پردازد و در آن تصويرى زيبا از حضرت فاطمه(س) ارائه مى‏دهد. علاوه بر آن، در بخش «يادداشت‏ها و مقالاتى براى فهم بهتر ديوان» مطالبى ارزنده درباره شرق‏شناسى، تاريخ مشرق زمين و ادبيات و مردمانش ارائه مى‏دهد. برداشت او از شرق بسيار اعجاب‏انگيز است و حتى اطلاعات او مطابق آن چيزى است كه امروزه ما پس از مطالعات فراوان به آن دست يافته‏ايم. گوته از پيامبرانى چون ابراهيم(ع) و عيسى(ع) و موسى(ع) ياد مى‏كند؛ اما نقطه اشتراك آن‏ها را در توحيد مى‏داند. اعتقاد به اصل توحيد در مركز توجه گوته قرار دارد و به همين سبب است كه او اديانى چو هندوييزم يا اديان مصر باستان را رد مى‏كند و درباره اسلام چنين مى‏سرايد:
اگر اسلام به معناى تسليم شدن در برابر خدا باشد،
ما همه در اسلام به دنيا مى‏آييم
و به اسلام مى‏ميريم
اين روشن‏ترين بيان گوته درباره اسلام است. برداشت گوته از دين تسليم بودن در برابر اراده مطلق خداوندى است و اين مهم‏ترين اصلى است كه يك انسان دين دار به آن معتقد است و همين اصل نيز گوته را مجذوب اسلام ساخته است. اين اسلامى است كه گوته شناخته و در بخش‏هاى مختلف ديوانش آن را تصوير كرده است كه راز آن نيز در وحدت و تسليم متبلور است؛ يعنى وحدتى كه در تصاويرى بى‏نهايت متجلى گشته است.
گوته در فاوست مى‏گويد:
زندگى را در تبلورى رنگارنگ مى‏يابم.
اگر گوته را شخصيتى متأثر و شيفته اسلام بدانيم، قضاوتى ناصواب نداشته‏ايم.
و اينك با شعرى از گوته كه از آيه شريفه «و للّه المشرق و المغرب» متأثر است، اين گفتار را پايان مى‏دهيم:
شرق از آن خدا است‏
غرب از آن خدا است
سرزمين‏هاى شمالى و جنوبى
در دستان لطيف او آرميده‏اند

پی‏نوشتها:

1. الفجر، سال شانزدهم، 10 سپتامبر 1999 م.
2. خانم ممسن كه در حال حاضر استاد دانشگاه استانفرد كاليفرنيا است، كتابى با عنوان «گوته و اسلام» به رشته تحرير در آورده است.
3. گوته در بخش دوم ديوان شرقى به سفرنامه‏هاى شاردن، اولئاريوس، ماركوپولو و... اشاره مى‏كند.
4. گوتفريد هردر Gottfried Herder انديشمند آلمانى است كه كتاب‏هاى فراوانى در زمينه ادبيات ملل و فرهنگ آن‏ها نوشته است.
5. ولتر نويسنده فرانسوى در نمايشنامه‏اى به نام«محمد» به نقد كليسا پرداخته است.
6. اولين شعر ديوان شرقى گوته «هجرت» نام دارد و گوته عنوان آن را از هجرت پيامبر اسلام(ص) اقتباس كرده است.
7. نام آلمانى مجله مخزن الكنوز الشرقيه كه بالاى آن آيه شريفه و للّه المشرق و المغرب آمده بود، چنين است: Fundgrubendes oriants.

منبع: ماهنامه پرسمان